سلامتی دختری که عاشق پاهای پیاده عشقش بود چون ماشین نداشت


سلامتی دختری که با عشقش رفت رستوران دونگه غذا شو داد تا جیب عشقش خالی نشه


سلامتی دختری که اگه هر جا بدونه عشقش رفت جای خالی bf شو کنارش حس کرد


سلامتی دختری که دنباله ماشین ، ملک پدری و قیافه عشقش نبود


سلامتی دختری که در هر شرایطی عشقشو تنها نذاشت


سلامتی دختری که عشقشو وسیله ندید برای بازی


سلامتی دختری که هیچ وقت miss برای عشقش ننداخت


سلامتی دختری که رو عشقش حساس بود


سلامتی دختری که با لبخند عشقش دل گرم می شد


جسارت می خواهـב ؛

نزבیڪ شدטּ به افڪار בخترے ،

که روزها ...

مردانه با زنـدگے می جنگـב!

اما شب ها ...

...بالشش از هق هق های בפֿـترانـہ פֿـیس است..

کارت پستال ، عکس نوشته ، عکس عاشقانه ، عکس عاشقانه جدید ، عکس های عشقولانه با نوشته ،کارت پستال کاش ، عکس با جملات طولانی ،خوشنویسی با خودکار ، عکس غمگین ، عکس غمگین عاشقانه ، عکس دختر گل به دست ، عکس دختر زببا با نوشته ، عکس های دخترانه زیبا و احساسی ، دل نوشته های عاشقانه روی عکس ، طراحی کارت پستال و عکس نوشته ، کاش عیچکس تنها نبود ، کاش دیدنت فردا نبود ، ای کاش ، فوت گالری های عکسی زیبا ،love pic،new love sad image،love photo،عکس عاشقانه با نوشته های غمگین زیبا




باید مغرور بود,


دور از دسترس,

باید مبهم بود و سرسنگیـن!

خاکـﮯ کـه باشـﮯ آسفالتت مـیکنند

و از رویت رد مـیشوند...


فقط باش...

همین که هستی کافیست..!

دور از من......!

بدون من...!

چه فرقی میکند؟؟؟

گل میخری!!خوب است!!

برای من نیست؟!

نباشد!!!

همین که لباسهایمان زیر یک آفتاب خشک میشود

کافیست..........

دلخوشم به این حماقت شیرین......


 

دروغ های تو قابل تحمل تر بود !

به خاطر کودکی بود و شیطنت

به خاطر این بود که دنیای آدمها را تجربه نکرده بودی

که ببینی یک دروغ،چه ها میکند !

این جا دروغشان به بهای یک زندگی تمام میشود!به بهای یک دل شکستن !

اینجا دروغ ها باعث مرگ عشق و اعتماد میشود !

این جا آدم ها دروغ های شاخ دار می گویند

بعد دماغ دراز خود را جراحی پلاستیک می کنند !!!



خــــــدا جــونــم

اینکه قلبم شکست به درک...

اینکه تنها شدم هم به درک...

اصلا دلمم شکست به جهنم!

ولی این منو آتیش میزنه که خودمو زنده گذاشتی

تا جلوی این شکسته ها شرمنده شم..!


مي خوام برم پا ندارم
مي خوام نرم جا ندارم
گريه كنم دل ندارم
داد بزنم نا ندارم
بودنم با تو حرومه
ديگه همه چي تمومه
آخ که اين لحظه چه شومه
من دلم تنگ ميشه
تو دلت سنگ ميشه


ﺑﻪ ﺷﻠﻮﻏﯿﻪ ﺩﻭﺭﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ ﺭﻓﯿﻖ


ﭘﺸﺘﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ !!!!


http://roozgozar.com/gallery/images/gallery/Exis-%D8%B9%DA%A9%D8%B3%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-98751.jpg

بعد از کلى رفاقت و با هم بودن

از اونى که وابستش بودم

یه یادگارى گرفتم

تنهایى . . .


وقتي با کسي که عاشقشي روبرو ميشي.. قلبت تندتر ميزنه

ولي وقتي با کسي که دوستش داري روبرو ميشي فقط خوشحال ميشي..


اي تنها نياز من ، باور کن مرا

باور کن تمام شعرهاي مرا

که از گنجينه طلايي قلبم سرچشمه گرفته است

همه از براي تو و قلب توست

باور کن اگر دارم هنوز مي نويسم 

براي قلب مهربان تو مي نويسم

و اين قلم نيست که مي نويسد

بلکه قلب عاشق من است که مي نويسد

هنوز تو را در ذهن و قلبم باور دارم

و بدان که در خلوت خويش تنها تو را مي جويم

باور کن مرا ، اي تمام باور قلب من

زيرا که من تنها به باور تو نيازمندم


تقدير من جدا بودن از توست

و تو خوب مي داني که جدايي دست من نيست 

اگر من بخواهم زمانه نمي خواهد

پس تو بگو چاره کار چيست

مي دانم همچون من در عشق غرق شده اي 

مرا اينگونه بي وفا خطاب نکن

چرا که بي وفايي در قلب من نيست

سرنوشت ما را از هم دور می سازد

قلبهای پر از عشقمان برای هم نیست 

رهايت کردم تا از عشق آزاد شوي 

اما ندانستم که عاشقتر از پيش مي شوي

وگرنه عاشق و بي تاب تر از من نيست

و در آخر ... تقدير تو نبودن با من است 

هر چند که خوب مي دانم

بين عشق من و تو فاصله اي نيست

 

بزرگترین درد اینه که ببینی اونی که تا دیروز درداتو میکشیده داره درد میکشه

اونم فقط یه نفره .........................مادر


ادعای عشق می کنیم!

وفراموش می کنیم!

رنگ چشمان مادرمان را ...!


برای چند لحظه عشق مذکر یا مونثتون رو فراموش کنید

چشماتون رو ببندید ....

و یه پدر و مادر و خانوادتون فکر کنید

...

مادر

...

مادر

بعضی وقتا از دستشون ناراحتید درک میکنم اما همه اونا رو فراموش کنید به خاطرات و لحظات خوشی که کنار اونا دارید فککنید یاد بچگیاتون

ببینید یه لحظه میتونید بدون مادر و پدرتون باشید؟؟؟....


مطمئنم نمیتونید ....... مطمئنم ..........


یه کم هم از اون همه علاقه ای که به عشقتون تقدیم میکنید به مادرتون تقدیم کنید

یه لحظه لبخند مادر به صد تا دنیا و هزار تا عشقای الکی میارزه

فقط یه چند دقیقه به خانوادتون فکر کنید به مادر و پدرتون .....

فقط چند دقیقه


مادر دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم

وهمین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود

خودم را از تو دور کرده ام،با این وجود توجه وعشق تو هنوز در دلم برپاست

تو مامن وسرپناه من هستی

که مرا از گزندها وآسیب ها حفظ می کنی

من از دیوارها می گذرم وپرواز می کنم

و تمام کارهایی را که باید،انجام می دهم تا در پناه تو باشم

شاید من یاغی وسرکش باشم

اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است

من منتظر لبخند درخشان وپرغرور تو هستم،مادر

لبخندی که هر گره ای را باز می کند

برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متا سفم

اما بعد از طوفان های کوچک

این آرامش است که پا برجا خواهد ماند.



آغوش بعضی هــا …

علم را زیـر سوال می برد !

آنقدر آرامت می کند …

که هیـچ مُسکنی …

جــایش را نمی گیرد…




بچه 9 ساله الان

کامپیوتر داره

اینتزنت داره

فیسبوک داره

توییتر داره

ایکس باکس داره

پی اس تری داره

آیفون داره

ویدیو سی دی داره

موبایل داره

آیپاد داره...

بچه 9 ساله زمان ما

دفتر نقاشی داشت

خمیر بازی داشت

دبرنا بازی میکرد با نخود و لوبیا

توپ دو لایه میکرد که حس توپ چهل تیکه بهش دست بده

گل یا پوچ، چشمک، شاه دزد وزیر، اسم فامیل، خر پلیس، هفت سنگ
 
دیگه فوق فوقش یه آتاری یا میکرو با کلی التماس براش
 
میخریدن.


روز اول پسر: سلام

دختر : سلام

پسر: چطوری؟

دختر : بد نیستم مرسی

هفته اول

پسر: سلام

دختر : علیک سلام

پسر: چطوری؟

دختر : بد نیستم مرسی . تو چطوری؟

هفته دوم

پسر: سلام

دختر : علیک

سلام . چطوری؟

پسر: قربانت . بد نیستم . تو چطوری؟

دختر : مرسی .... خوبم

هفته چهارم

دختر : سلام عزیزم . چطوری ؟ خوبی؟

پسر: سلام عزیز دلم . مرسی بد نیستم . تو چطوری ؟

دختر : مرسی . می دونی ؟ می خوام یک چیزی بهت بگم . نمی دونم الان بگم یا بعد؟

پسر: بگو عزیزم

دختر : نه! ... حالا زوده ..... باشه بعد!

هفته پنجم
دختر : سلام عزیزم ... چیزی که هفته پیش می خواستم بهت بگم این بود که دوستت دارم ...

عاشقتم ... زندگی بدون تو برام بی معنیه . تمام!!!! آینده خودمو با تو می بینم . اگه تو نباشی

آینده برای من هیچه

و کلی از این حرفا..... و پسر باور می کنه

هفته ششم

پسر: امروز یک دختری توی خیابان آمد از من یک آدرس پرسید . منم...

دختر : دیگه چی ؟!!! دلمو شکستی . تو که می دونی من چقدر حسودم

دختر: چرا این کارو کردی؟

پسر: من که کاری نکردم فقط جواب سوالشو دادم....

دختر : یک قول به من میدی؟
پسر: بله

دختر : قول بده دیگه با هیچ دختری حرف نزنی

پسر: باشه عزیزم قول میدم...

روابط سالم و صمیمی و رمانتیک بدون برقراری کوچکترین تماس (حتی یک بوسه!) ادامه دارد و
...
ماه هشتم به بعد

دختر : برام خواستگار آمده

پسر: غلط کرده اومده !!!

دختر: چرا؟ خوب طوری که نیست اونم بالاخره آدمه !

پسر : تو چه جوابی بهش دادی ؟

دختر : هنوز هیچی !

پسر: ما کلی قرار مدار با هم داشتیم ! حالا می خوای اونو بذاریش جای من ؟

دختر : یه چیزی رو می دونی ؟ اون هیچ وقت نمی تونه جای تو رو بگیره !

پسر :من چیکار کنم ؟

دختر : نمی دونم ! فقط به من فکر نکن ! من اگه بدونم تو به من فکر می کنی آب خوش از

گلوم پایین نمی ره !

!!!!!میگم برو زودتر زن بگیر

پسر :حسودیت نمی شه ؟

دختر : نمی دونم چرا دیگه از این که تو رو با دختر دیگه ای ببینم حسودیم نمی شه !!

پسر: در فکر و خیال خود ..... من می دونم چرا !؟

بعدش پسر از خاطرات خوش گذشته می گه و دختر هم برای خالی نبودن عریضه مراسم

آبغوره گیری رو اجرا میکنه !!!

دوران خوش دختر و دوران تحول پسر شروع می شه!!!

دید پسر نسبت به دختر ها عوض می شه.

قلبش نسبت به واژه هایی از قبیل دوستت دارم و عاشقتم مقاوم میشه
...
حالا اگر مورد مشابهی برای پسر پیش بیاید در آینده !!

روز اول

پسر : سلام

دختر : سلام

پسر : بریم خونه؟!

دختر : نه!

پسر : مگه به من اعتماد نداری ؟

!!!!دختر : چرا ... خووووووب ولی

در اینجا پسر مراسمی بنام مخ زنی را شروع می کنه و موفق هم می شه علتش هم

حرفهایی هست که بتازگی از دختر قبلی یاد گرفته !!!

پسر : تو که می دونی من چقدر دوستت دارم؟؟؟

دختر : آره ..... ولی ..... آخه

پسر : من قول می دم برای خواستگاریت بیام و بگیرمت

دختر : جدی می گی ؟؟؟؟ و قند توی دلش آب میشه!!!!

پسر : آره قربونت برم ... و با یک نگاه عاقل اندر سفیه به دختر

یواش یواش دل دختر نرم می شه و رضایت می ده...

و پسر : پس بریم !

عصر همان
روز
ریییییینگ ........ رییییینگ (صدای زنگ موبایل پسر)

پسر که با رفتن دختر به خواب عمیقی فرو رفته در حالیکه خسته است با زحمت و غرغر

گوشی را بر می دارد...

با دیدن اسم دختر با صدایی بلند میگه : SHIT !!!!!

پسر : بله ؟

دختر : سلام

پسر : سلام خوبی ؟

دختر : مرسی . باهات کار دارم

پسر : ای بابا تو که یک ساعت بیشتر نیست از اینجا رفتی ... چی میخوای ؟!

دختر: میخوام دوباره ببینمت .... میتونم فردا دوباره بیام خونتون!!!!

پسر : در حالیکه موفقیت بزرگی کسب کرده می گه چرا که نه.....

و این چرخه رو خودتون ادامه بدید و دلیل خیانتهای امروزه دوستیهای دختر و پسرا رو پیدا کنی


ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻼﻏﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ، ﮐﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺎﻏﻤﺎﻥ ﺗﺒﺮ ﺍﺳﺖ !
.
.
رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر طرف بیاید سرانجامش افتادن است !
.
.
سرسوزنی اگر مرا میخواست ، زمین و زمان را به هم میدوختم !.
.
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﺭﻓﺘﻲ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﻜﺴﺘﻢ

.
ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺩﻟﻢ ﺭﻳﺨﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺳﻜﻮﺗﻢ.
.
این روزها احساس میکنم چقدر شبیه سکوتم ، با کوچکترین حرفی میشکنم !

 

امشب از آن شبهاست . . .


از آن شبهایی که فقط خدا میداند

چه ها میگویم: از آن گفتنهای خیس

و از آن غرور های بلند و مرتفع خبری نیست . . .

فقط خدا و من ! ! !

امشب شب من و اوست . . .


سخت است حرفت را نفهمند،

سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،

حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد

وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،

اشتباهی هم فهمیده اند.

"دکتر علی شریعتی"


.
هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..

این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.
می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
می‌دانم  یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،
کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..

می‌دانم تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛ پس بگذار بخوانم:
اولین عشق من و آخرین عشق من تویی
نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..


تــَمآم هوآ رآ بو مـے کشم

چشم مـےدوزم

زل مـے زنم…

انگشتم رآ بر لبآیی زميـیی مے گذآرم:

” هــــيس…

!مـے خوآهم رد نفس هآيش بـہ گوش برسد…!”

امآ…!

گوشم درد مـےگيرد از ايـن همـہ بـے صدآيـے

دل تنگـے هآيم را مچالـہ مـے کنم و

پرت مـے کنم سمت آسمآ??!

دلوآپس تو مـے شوم کـہ کجآے قصـہ مآ?? سکوت کرده ايـے

کـہ تو رآ نمـے شنوم...


دروغ ميگن، هر چقدرم كه دارا باشي...

كافيه فقط سرو زبون نداشته باشي،كافيه ساده باشي،

وقتي هميشه نگران از دست دادنش باشي،

وقتي زياد بهش توجه كني...

زودي دلشو ميزني...!

خسته ميشه ازت...

در كل،دروغ ميگن !

هر چقدرم كه "دارا" باشي ،

 بازم "سارا" لعنتي ميره با اوني كه دلش ميخواد...!!!

هيچ كاري هم از دستت بر نمياد كه نمياد...

چون اصلا واسش بود و نبودت فرقي نميكنه...

فقط بايد بشيني و تماشا كني...


رويـا خــيـالــت بــرايــم بـهتــريــن حـس تـمـاشـايـست . . .

پـــرواز در هــواي خـيـال تــو ديــدني اســت . . .

حــرفـي بــزن كــه مــوج صــدايـت شنــيـدني اســت  . . .

شعــر زلال جــوشـش احـساس هــاي مــن ،

از مـــوج دلـنشيـن كــلام تــو چـيـدني اســت . . .

يكـ قـطــره عـشـق كـنـج دلـــــم را گــرفـتـه  . . .

ايــن قـطــره هــم بــه شــوق نـگـاهــت چـيـدني اســت . . .

خــم شـد شـكسـت پـشـت دل نــازكـــم ولي ،

بار غــمـت عــزيــز تــر از جـــــــان كـشيـدني است . . .

مــن در فـضـاي تـــو خيــمـه مي زنــم . . .

طـعــم صــداي خـلــوت پـاكــت چــشيـدني اســت  . . .

تـا اوج راهــي ام بـه تمــاشـاي مــن بـيا . . .

بـا بـال هــاي عــشـق تــو پــرواز ديــدني اسـت . . .


ي دونـي . . . ؟

بايـد بفـهـمي وقـتي دلــت مي گــيره ...

تنـهــايي !

بايـد يـاد بـگيــري از هـيــچ کــس تــوقـع نــداشتـه بـاشي !

بايــد عــادت کنـي کـه بـا کـسي درد دل نـکنـي !

بايـد درکــ کـني کـه هـر کـس مـشکـلات خـودشــو داره !

بايـد بفـهـمي وقـتي

نـاراحـتي ...دلـتـنگي ...يـا بـي حــوصـلـه اي ...

هـيــچ کـس حـوصـلـه ي تــو رو نـداره !

ديگـه بايـد فهــميـده بـاشي هــمـه رفـيــقِ وقـتـاي خـوشي انـد !


تـقصـــيـر از مــن اســـت …

آن زمـــان کــه گـفـتـي …

قـــول بــده هـميشـه کــنـارم بـمــانـي …

يــادم رفــت بـپــرســم …

کــنار خــودت يـا خــاطــره هـايت…؟!